یه بار دوست دخترم به هوای سینما خونه شونو پیچوند
و اومد خونه پیشِ من!
بعد از یه ساعت باباش زنگ زد موبایلش گفت :
بیا خونه مهمون اومده مامانت دست تنهاست!
دوست دخترم گفت :یه ربع دیگه خونه م!
بعد از نیم ساعت باباش زنگ زد گفت: کجا موندی ؟ داری قل میخوری تا خونه؟
این گفت: هنوز تو سینمام،یه مشکلی پیش اومده درا باز نمیشه!
خلاصه هی باباش 5دقیقه یه بار زنگ میزد و اینم میگفت:
الان منتظر تاکسیم، الان تازه سوارِ تاکسی شدم، الان از تاکسی پیاده شدم!
منم شاکی شدم گفتم: بابا پاشو برو کوفتمون شد!!!
داشتیم بحث میکردیم که باز باباش زنگ زد،
اینم قاطی کرد گفت:
بابا .. واقعا ده دقیقه دیگه خونه م... دارم لباسامو میپوشم ...!
نظرات شما عزیزان: