سیاره آبی ارائه مطالب جالب نويسندگان سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 7:32 :: نويسنده : زینب سلطانی
سلام زلزله
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 13:45 :: نويسنده : زینب سلطانی
یه پشه مشاهده کردم تو اتاق.رفتم یه دماسنج آوردم نشستم جلوش نشونش دادم و باهاش منطقی بحث کردم که هنوز سرده هوا.اونم قبول کرد و رفت ! ادامه مطلب ... یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 13:44 :: نويسنده : زینب سلطانی
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:29 :: نويسنده : زینب سلطانی
یكى از بهترین دروازه بانان فوتبال جهان دروازه بان تیم ملى اسپانیا كه در رئال مادرید صاحب ركوردهاى عجیب و غریبى شده،
هفته قبل كارى كرد كه قلب همه انسان هاى عاطفى را لرزاند. ظاهراً «ایكر» همراه خانواده اش براى خوردن غذا به یك رستوران رفته بود كه در آنجا با یك نوجوان ۱۳ ساله كه دچار نقص عضو بوده روبه رو مى شود، پسرك بیمار به محض دیدن دروازه بان افسانه اى اسپانیا به سراغ او مى رود و مى گوید: «آقاى كاسیاس ... در روز بازى با پرتغال، تو به این خاطر موفق شدى پنالتى ها را دریافت كنى كه من و بقیه دوستانم در مدرسه بچه هاى استثنایى، برایت دعا كردیم!» ایكر كاسیاس كه به سختى جلوى اشكش را مى گیرد از پسرك تشكر مى كند و نام و آدرس مدرسه را از او مى گیرد و ... فردا ظهر حوالى ظهر، ناگهان «كاسیاس بزرگ» وارد مدرسه مذكور مى شود و در میان بهت وحیرت مسئولان مدرسه - و شادى زاید الوصف شاگردان آن مدرسه - به بچه ها مى گوید:« من آمدم اینجا تا براى دعاهایى كه در حقم كردین كه پنالتى را بگیرم، شخصاً از شما تشكر كنم!» بچه هاى مدرسه كه از خوشحالى سر از پا نمى شناختند، اطراف «ایكر» حلقه مى زنند و با او عكس مى اندازند و امضا مى گیرند و ... كه ناگهان یكى از بچه ها به او مى گوید: « آقاى كاسیاس تومیتونى پنالتى مرا هم بگیرى؟» ایكر نیز بلافاصله از داخل ماشینش لباس هاى تمرین را درآورده و برتن مى كند و همراه بچه ها به زمین چمن مدرسه مى روند و با هماهنگى مسئولان مدرسه به بچه ها این فرصت را مى دهد كه هركدام به او یك پنالتى بزنند و ... ایكر كاسیاس ۲ ساعت و نیم در آن مدرسه مى ماند تا تك تك بچه هاى بیمار آن مدرسه به او پنالتى بزنند و ...؟
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:26 :: نويسنده : زینب سلطانی
ھﻨﮕﺎم ﻋﺒﻮر از ﺧﯿﺎﺑﺎن
ﺳﻤﺖ راﺳﺖ را ﻧﮕﺎه ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺳﻤﺖ ﭼﭗ را ﻧﮕﺎه ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
از ﺧﯿﺎﺑﺎن رد ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.
آﻗﺎﯾﺎن
ادامه مطلب ... شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:22 :: نويسنده : زینب سلطانی
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:20 :: نويسنده : زینب سلطانی
مریم مقدس هم باشی این آدمها .... فاحشه ات میکنند با هرزه نگاهشان ..... شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:20 :: نويسنده : زینب سلطانی
خالق من «بهشتی» دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛ و «دوزخی» دارد، به گمانم کوچک و بعید؛ و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ... «دکتر علی شریعتی» شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:17 :: نويسنده : زینب سلطانی
جوانمردی را دیدیم که در دستی آب داشت و در دستی آتش.. میگفت میروم که آب بر دوزخریزم و آتش به میان بهشت کشم... تا کسی خدا را نه از بیم آتش پرستد و نه از ذوق بهشت.. خدا را برای خدا باید خواست ! شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:12 :: نويسنده : زینب سلطانی
دستها را باز در شبهای سرد شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 8:11 :: نويسنده : زینب سلطانی
آنان سجاده ها را آتش میزنند شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 7:56 :: نويسنده : زینب سلطانی
اونقدر که آمپول تونسته شلوار مردم رو در بیاره هیچ خفت گیر و دیکتاتوری نتونسته پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 4:37 :: نويسنده : زینب سلطانی
بامش که نـه اما برفـش از همه بيشتر است... پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 4:36 :: نويسنده : زینب سلطانی
خـــدایا چه بی حساب و کتاب میبخشی و ما چه حسابگرانه تسبیح و ذکرهایمان را میشماریم ... پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 4:35 :: نويسنده : زینب سلطانی
فرق عدالت شکافت... وای بر ما...
از امشب یتیمان گرسنه میخوابند.... پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 4:27 :: نويسنده : زینب سلطانی
نمی دانم! فرشته ی عدالت چشمانش بسته است و گاهی با چشمان باز می خواهمش. تا دنیا دنیاست این حفره ها پر نمی شوند تا دنیا دنیاست......... پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 4:26 :: نويسنده : زینب سلطانی
الهی آن شب که همه قرآن به سر می کنند؛ ما را توفیق بده قرآن را به دل کنیم ... |
|||
![]() |